حکایت
داستان مرد باغبان با خسرو
آزاد چهر گفت:شنیدم که روزی خسرو به تماشای صحرا بیرون رفت ،باغبانی را دید
مردی پیر سالخورده اگر چه شهرستان وجودش روی به خرتبی نهاده بود وآمد وشد
خبرگیران خبیر از چهار دروازه باز افتاده و سی ودو آسیا همه در پهلوی یکدیگر از
کارفرو مانده لکن شاخ املش در خزان عمر و برگ ریزان عیش شکوفه تازه بیرون
می آورد وبر لب چشمه ی حیاتش بعد از رفتن اب طراوت خطی سبزمی دمید در
اخریات مراتب پیری درخت انجیر مینشاند . خسرو گفت:ای پیر، جنونی که از شعبه
ی شباب در موسم صبی خیزد ،در فصل مشیب وقت آن است که بیخ از این منبت
خبیث بر کنی و درخت در خرم آباد بهشت نشانی،چه جای این هوای فاسد وهوس
باطل است؟ درختی که تو امروز نشانی میوه ی آن کجا توانی خورد؟ پیر گفت:دیگران
نشاندند وما خوردیم ،مابنشانیم و دیگران خورند.
بکاشتند و بخوردیم وکاشتیم و خوردند
چو بنگری همه برزیگران یکدگریم

ز
)ادامه حکایت(
خسرو از وفور دانش و حضور جواب او، شگفتی تمام نمود. گفت:ای پیر
،اگر تو را چندان درین بستان سرای کون )به استعاره از گیتی (و فساد
بگذارند که ازین درخت میوه به من تحفه اری ،خراج این باغستان تو را
دهم.القصه اومید بوفا رسید درخت میوه اورد و تحفه به پادشاه برد و وعده
به انجاز پیوست این افسانه از بهر ان گفتم تا انکه معماری این مزرعه به تو
مفوضست نگذاری که بی عمارت گذارند و خزانه را جز به مدد ریعی که از
زراعت خیزد ،مامور دارند و چون پادشاه برین سنت و سیرت رود و انتهاج
سبیل او برین و تیرت باشد ،لشکر و اتباع مراسم او کردن هیچ چاره دیگر
نتواند بود .
پس رعیت ایمن و ملک ابادان و خزانه مستغنی ماند و پادشاه را خرج کیسه
مظلومان نباید ککردند و ملوم و مذموم در افواه خلق افتادن بید خاطیه و
باخری عاطیه و اما شرع که کارگاه دیگر بدو سپردند . غم کار این مزرعه و
خرابی عمارت آن کم تر خورد و اگر دنیا و مافیا بدو دهند یا از او بستانند ، به
گوشه ی چشم همت به دان باز نگرد . چیزی نهند که دیگران برند وذخیره
نگذارند که دیگران خورند.
مرزبان نامه)سعد الدین وراوینی(

سعد الدین وراوینی
سعدالدین وراوینی مترجم مرزبان نامه این کتاب را در بین سنوات 608 – 622 ه . ق . در آذربایجان به زبان فارسی و به سبک و شیوه ی زمان خود
برگردانیده است. سعدالدین از ملازمان خواجه ابوالقاسم ربیب الدین هارون بن علی بن ظفر دندان وزیر اتابک ازبک بن محمدبن ایلدگز از اتابکان
آذربایجان که از سنه 607 تا 622 در آذربایجان و آران سلطنت داشت بوده است ، آن کتاب مستطاب را به نام او موشح نموده است . سعدالدین مانند
اغلب دبیران و کتاب فاضل زمان خود شاعر نیز بوده است و در مرزبان نامه قطعه ای است که سعدالدین در وقت تسلیم کتاب به خواجه ربیب الدین وزیر
گفته ومطلع آن این است :
وزیر عالم عادل، ربیب دولت و دین
ایا به طوع فلک ،طاعت توورزیده .
توسط شخص دیگری به نام قاضی ملطیوی ترجمه شده اما زیبایی مرزبان نامه سعدالدین وراوینی را ندارد و نشان می » روضة العقول « این کتاب با نام
دهد که هنر و استعداد سعدالدین وراوینی سبب ماندگاری و جهانی گشتن مرزبان نامه مرزبان بن رستم شده است.
در مورد وراوین جای بحث است .علامه محمد قزوینی وراوین را شهری در یک منزلی اهر ذکر نموده و به سمت و سوی آن اشاره نکرده است .
نزدیک ترین کلمه به وراوین روستای وردین در یک فرسنگی اهر است اما مشکین شهری ها یا خیاوی ها دوست دارند آن را با وراوی یکی بگیرند و
سعدالدین وراوینی را از افتخارات منطقه خود قلمداد کنند اگر به سایت های مشکین شهری ها بروید چنین عباراتی خواهید یافت:
به روایاتي نام قدیم مشكین « شهر اورامي و یا وراوي محل تولد سعد الدین وراویني دانشمند و مترجم مرزبان نامه در قرن ششم هجري قمري بوده
» است
اما این ادعای آنها با اشکال مواجه است، زیرا به نوشته حمداله مستوفی در نزهة القلوب ،همزمان با وراوی یا اورامی ، خیاو که نام کنونی آن مشکین
شهر است وجود داشته پس وراوی نمی تواند همان خیاو یا مشکین شهر باشد .
تومان پیشکین ؛ درین تومان هفت شهرست : پیشکین و خیاو و انار و ارجاق و اهر و تکلفه و کلیبر ، پیشکین از اقلیم « : مستوفی در نزهة القلوب آرد
چهارم است . در اول وراوی می خواندند چون پیشکین گرجی حاکم آنجا شد بدو معروف گشت . هوایش به عفونت مایل جهت آنکه شمالش را کوه
سبلان مانع است و آبش از کوه سبلان می آید و غله و میوه بسیار باشد و اهل آنجا شافعی مذهب اند و بعضی حنفی و بعضی شیعه . حقوق دیوانیش پنج
». هزار و دویست دینارست ، و ولایتش به اقطاع لشکر مقرر است کمابیش پنج تومان مقرری دارد
اما پیشکین یا وراوی کجاست؟
اگر نوشته ی حمداله مستوفی را در نظر بگیریم این شهر در جنوب سبلان بوده در حالی که خیاو یا مشکین شهر در شمال سبلان واقع است .در دوره
پهلوی اول همزمان با تغییرات نام بسیاری از شهرها نام خیاو به مشکین شهرتغییر یافت گفته اند چون رضا شاه از طبیعت این منطقه خوشش آمد به
دستور وی این منطقه مشکین شهر نامیده شد . و تا آنجا که من اطلاع دارم قبل از این دوره هیچگاه این منطقه نامش مشکین شهر نبوده است .
راجع به سعدالدین وراوینی اطلاعات چندانی در دست نیست اما چون از ملازمان خواجه ابوالقاسم ربیب الدین بوده می توان زمان و مکان زندگی وی را
مشخص کرد .

ر
یا ربی بالدوله و الدین » ربی بالدین « با توجه به قراین و شواهدي، برخي احتمال داده اند كه او اصلاً اهل خراسان بوده است . لقب پدر وي را نیز
ذكر كرده اند كه وزیر محمدبن بیشكین از اتابكان آذربایجان بوده است .
ابوالقاسم هارون اصلاً از جمله كاتبان بوده و نسوي از دیرپایي او در مناصب دیواني یاد كرده است. از میان منابع تنها ابن فوطي به نقل از تاریخ
نصر هالدین بیشكین، وي را وزیر نصر تالدین ابوبكر بیشكین، چهارمین اتابك آذربایجان دانسته است. وي مدتي وزارت ازبك بن محمد بن ایلدگز
جانشین ابوبكر را نیز برعهده داشت و در این دوران شهرت و اعتبار بسیاري به دست آورد. از مدت وزارت او و تاریخ آن اطلاعي در دست
نیست.
پس از استیلاي سلطان جلا لالدین مینكبرني بر آذربایجان در 622 ق/ 1225 م، ابوالقاسم از وزارت كناره گرفت و در تبریز گوشه عزلت گزید و به
عبادت مشغول شد .
درباره زندگاني ابوالقاسم، پس از این تاریخ هیچ اطلاعي در دست نیست. ابن فوطي تاریخ وفات وي را در 620 ق/ 1223 م ذكر كرده كه درست
نمي نماید. به گفتة نسوي، ابوالقاسم تا 624 ق حیات داشته و قطعاً درگذشت او پس از این تاریخ بوده است .
ابوالقاسم هارون به عنوان وزیري فاضل و هنرپرور شهرت به سزایي یافت. برجسته ترین كار وي، تشویق سعدالدین وراویني به اتمام ترجمه و
اصلاح مرزبان نامه، تألیف مرزبان بن رستم بود. سعدالدین كه از ملازمان و ندیمان ابوالقاسم به شمار مي رفت، این كتاب را به نام او نگاشت و در
مقدمه و ذیل آن به سبب مساعدت و حمایتهاي همه جانبة وزیر، وي را مورد تمجید و ستایش بسیار قرار داد و نیز در قصید هاي او را مدح گفت .
ابوالقاسم پس از كناره گیري از وزارت، خانه خود را در تبریز به مدرسه تبدیل كرد و كتابخانه بزرگي نیز در جامع آن دیار ساخت كه در آن زمان از
شهرت و اعتبار خاصي برخوردار بود. كتابهاي بسیاري به كوشش او در رشته هاي مختلف چون طب، تفسیر، تاریخ ادبیات در آنجا گرد آمد و وي
10 نفر كاتب را به استنساخ این كتب گماشت .
علاوه بر سعدالدین وراویني، رك نالدین دعویدار قمي از معروف ترین ستایشگران ابوالقاسم بود كه وي را در چندین قصیده به عربي و فارسي
ستوده است . ابن فوطي نیز تنها یك بیت از قصید هاي كه قاضي افض لالدین در مدح وزیر سروده، نقل كرده است.
سعدالدین وراویني در روزگاری می زیست که زبان ترکی زبان امیران و درباریان بود و او حتماً با زبان ترکی آشنایی بسیار داشت کتاب مرزبان
نامه در اصل به زبان طبری نوشته شده و و سعدالدین آن را به زبان فارسی ترجمه کرده و او قطعاً با این دو زبان کاملاً آشنا بوده کتابی که که
امروزه به نام مرزبان نامه با ترجمه سعدالدین وراویني در دست است نشانگر تسلط کامل مترجم به زبان عربی است.پس سعدالدین وراویني به
چهار زبان بزرگ دنیای عصر خود مسلط بوده است . این که زبان اصلی وی چه بوده نیاز به تحقیقات بیشتر دارد اما می توان حدس زد که زبان
آذری قدیم که با زبان طبری قدیم )زبان اصلی مرزبان نامه ( در زمان زندگی مترجم در این دیار رواج داشته و سعدالدین وراویني در ترجمه کتاب
از آن بهره گرفته است.
ابوالقاسم هارون، ربی بالدین هارون بن علي بن ظفر ) 624 ق/ 1227 م(، وزیر مشهور ازبك بن محمد بن ایلدگز، آخرین اتابك آذربایجان است.
مهمترین مأخذ در این باره، به ویژه دوران وزارتش، كتاب سیرت جلا لالدین مینكبرني نوشتة نسوي وقایع نگار معاصر وي است. نسوي در این كتاب
روایات بسیاري از وي نقل كرده كه ظاهراً از خود او شنیده است و بخشي از آن مربوط به وقایع و حوادث زندگي خود ابوالقاسم بوده است و همین
نكته به این منبع اعتبار بیشتري مي بخشد ..

خود ارزیابی
1 - در متن درس چه کسانی به عنوان مشاوران خوب معرفی شده اند؟
پدر و مادر، معلّمان دلسوز و مرّبیان با تجربه
2 - به نظر شما چرا سعدي، پسر نوح)ع( را با سگ اصحاب کهف مقایسه کرده است؟
چون سگموجود پست است، به خاطر هم نشینی با نیکان به بالاترین مرحله رسید. پسر
نوح با بدان همنشینی
کرد.مقام پستی یافت
3 -چرا باید از معاشرت با همنشین بد پرهیز کرد؟
از دیدگاه نهج البلاغه نمى توان با هر كسى دوست شد. با اهل ر- همان كسانى كه در
گرفتارى، در پشت سر و پس از مرگ، مراقب دوست نیستند- با افراد فرومایه كه انسان
را به بدبختى مى كشانند، با انسان هاى دنیا طلب، خطرناك، دروغگو، پست و فرومایه،
چاپلوس، بخیل، فاسد، عیبجو، سخن چین، كسانى كه هر روز به رنگى در مى آیند و با
آدم هاى احمق و نادان نمى توان دوستى و معاشرت نمود. فراموش نكنیم اگر با افراد
نادرست دوستى كنیم از شرشان ایمن نخواهیم ماند و به سرنوشت دوستى با خاله خرسه
دچار خواهیم شد. اگر احتیاط هاى لازم را رعایت نكنیم و با هر كسى دوست شویم و با
هر انسان آلوده دامانى هم صحبت گردیم، دل بیمار خواهد شد و چشم بصیرت را از دست
خواهیم داد و همه ى اینها عوامل سقوط و تباهى انسان خواهد بود.

گفت و گو کنید
1 -دربارة آیات، روایات و داستان ها و اشعار دیگري كه دربارة دوستي و دوست یابي دورة
نوجواني شنیده یا خوانده اید، گف توگو كنید.
*روایت:
امام حسن مجتبی)ع( در بستر بیماری بود و پس از آن مسمومیت که به شهادتش منجر شد، در دیداری که جُناده )از اصحاب وی( با حضرت داشت،
امام چنین توصیه فرمود
اِصْحَبْ مَنْ اِذا صَحِبْتَهُ زانَکَ، وَاِذا خَدِمْتَهُ صانَکَ وَ اِذا اَرَدْتَ منه مَعوُنَةً اَعانکَ و
با کسی همنشینی و مصاحبت و دوستی کن که :
 هرگاه با او همنشین شدی، مایه آراستگی تو باشد
 آنگاه که خدمتش کنی، تو را نگهبان باشد
 هرگاه از او یاری خواستی، کمکت کند
 اگر سخنی گفتی، تو را تصدیق کند
 اگر )بر دشمن( حمله بردی، قدرت وصولت تو را بیفزاید
 اگر دستت را به فضل و نیکی دراز کردی، او هم دست، پیش آورد
 اگر در تو )و زندگیت( رخنه ای پدید آمد، آن را برطرف سازد
 اگر از تو نیکی دید، آن را در شمار و حساب آورد
 اگر چیزی از او طلبیدی، عطا کند
 و اگر تو ساکت بودی )و چیزی نخواستی( او آغاز کند )و نیازت را برطرف سازد(.
*اشعار:
*تو اول بگو با کیان زیستی پس آنگه بگویم که توکیستی
*می رود در سین هها از سین هها * * * از ره پنهان صلاح و کینه ها
صحبت صالح تو را صالح کند * * * صحبت طالح تو را طالح کند
*همنشین تو از تو به باید تا تو را دانش و دین بیفزاید
*رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نم یدانم * * * شوم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد

2- درباره بیت زیر گفت و گو کنید .
ديدار يار غايب، داني چه ذوق دارد؟ اَبري كه در بیابان بر تشنه اي ببارد
*میدانی دیدار کسی که در میان ما نیست چقدر ذوق دارد همانند بارانی
است که در بیابان بر فرد تشنه اي ببارد.